دلم که هوایت را دارد
سیگارى روشن میکنم
و چنان پک میزنم تا گلویم بسوزد
چشمهایم خیس شود
و براى لحظه اى هم که شده نبودنت کمرنگ بشه
عشق شور و هیجان نیست. عشق عاطفه نیست.
عشق ادراکى بسیار عمیق نسبت به این نکته است که یک نفر
به نحوى کامل کننده ى توست
تو روزگار رفته ببین چى سهم ما شد
از عاشقى تباهى
از زندگى مصیبت
از دوستى شکست و
از وفادارى خیانت
از جُـــداییمان بَرای هرکَـــــــسی که گُفتَم ....
حقّ را به مَــن داد !
امّا ....
...
اینها نِمی داننــــد من حقّ را نِمیخواهَــم ،
حقّ کِه بَرای مَـــن
" تــــــــو"
نِمی شَـوَد ...
من، با زخم زبونات رفیقم
مرهم بزار، با حرفات، رو زخم عمیقم
با تو ام، که دارى به گریم میخندى
کاش میشد بیاى و به من دل ببندى
تنها بودن، یه کابوس شومه عزیزم
کار دل، نباشى، تمومه عزیزم
نداشتن تو یعنى اینکه دیگرى تو را دارد.
نمیدانم نداشتنت سخت تر است،
یا تحمل اینکه دیگرى تو را داشته باشد!!
چیز زیادى نمى خواهم
فقط کمى گوش دهى
اندکى درک کنى
و با دلم این جمله بگویى:
آرام باش
من کنارتم...!
نترس...
اگر هم بخواهم از این دیوانه تر نمیشوم
گفته بودم بى تو سخت میگذرد
بى انصاف!
حرفم را پس میگیرم...
بى تو انگار اصلا نمیگذرد...!
رفت...
تو نه!
عمرم را میگویم...
...
رفت...!
تو نه!
روزهاى خوش زندگى را میگویم...!
کاش برگردد...
باور کن منظورم "تویى"...!!!