حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود ... !!
سلام
با اجازه مطالبتون رو خوندم
عالی می نویسی
موفق باشی
مرسى
شمام موفق باشى
دخترش خیلی خوشکله عکس صورتشم بزار
بچه چشات و درویش کن دِ!
دیبا جون سایتت فیلتر میشه اگه بخوای اینجوری ادامه بدی
اخه وبلاگم معروف نیست
اگه وبلاگا معروف باشن و بازدید کننده زیاد باشه فیلتر میشه