♫در جستجوى سرنوشت♫

بى کسى هم عالمى دارد

♫در جستجوى سرنوشت♫

بى کسى هم عالمى دارد

فراموش خواهم شد!


میدانم
میدانم از یادت میروم
میدانم روزى در کناره او هستى و حتى نامم را به یاد نمى اورى 
و من 
در اغوشه غم به فکره تو هستم 
زیره بارون به فکره تو هستم
با غصه هایم میرقصم
و با تنهایى جشن میگیرم 
روزى از یادت میروم
ترسم از این است

زمانى عمر و جون و زندگیم بودى ... تو همه کسم بودى
و این ها را فراموش خواهى کرد؟ 
خاطراتمان را؟ آن هارم فراموش خواهى کرد؟ 
حرف هایم را؟ حرف هاى خودت را چطور؟ 
همه چى را؟ 
همه را فراموش خواهى کرد

میدانم باید به اونى که در اغوشه تو هست حسادت کنم
ولى نمیدانم چرا حسم دلسوزیست
دلم براى خودم میسوزد
که فراموش میشوم
دلم به حاله اسمم میسوزد
دیگر تو به یادش نمى اورى
و دستانم
که هیچوقت به ارزویشان نرسیدند و نخواهند رسید ولى همچنان امیدوارند 
و در اخر عقلم....رفتى و تنهاش گذاشتى...با هزاران سواله بى جواب .... صد ها چرا 
چرا؟ 


(نوشته ى خودم...نظر فراموش نشه! <3)

نظرات 1 + ارسال نظر
faranak پنج‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ

عزیزم مثل همیشه نوشته ات عالی بود
ممنونم دیباااا

مرسی نفسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد